پرستو کوچولو

سه سال و شش ماهگی

سلام دخترم سه سال و شش ماه و گذروند و من هنوز وقتی کسی اونو می بینه و می گه ببین چه زود گذشت ،چشم بهم بزنی بچه بزرگ می شه عروس می شه ،توی دلم به حرفشون می خندم و  می گم آره خیلی زود گذشت ولی برای شماها نه برای من هر روز این سه سال در استرس و واهمه از این بودم  که دخترم  سلامته یا نه  با وجود بلاهایی که سر لنا اومد بیشتر از قبل حساس تر شدم وکاملا عصبی بعضی وقتها دیگه حس می کنم تحملم تموم شده  و فقط می خوام سرمو به دیوار بکوبم اما کوچکترین شیرین کاری لنا انگار آب سرد ه که رو سرم می ریزند و نا خودآگاه در حالی که می خوام جدی باشم  خندم می گیره  واون وقته که سوء استفاده خانوم شروع می شه بعضی وقتها هم فکر...
16 ارديبهشت 1393
1